کد مطلب:129976 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

ام سلمه تربت حسین را می بیند
طبرانی از ام سلمه چنین نقل می كند: «روزی رسول خدا (ص) در خواب بود. پس سراسیمه بیدار شد و خاكی سرخ در دست داشت و آن را می بوسید. گفتم: ای رسول خدا،


این چه خاكی است؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه این - حسین (ع) - در سرزمین كربلا كشته می شود. به جبرئیل (ع) گفتم: خاك زمینی را كه در آن كشته می شود نشانم بده؛ و این همان خاك است». [1] .

حاكم به نقل از عبدالله بن وهب بن زمعه گوید: ام سلمه (رض) به من خبر داد كه رسول خدا (ص) به قصد خواب دراز كشید، اما سراسیمه بیدار شد، بار دیگر دراز كشید و به خواب رفت. سپس سراسیمه بیدار شد، ولی كم تر از آنچه بار نخست دیدم. سپس خوابید و در حالی كه خاكی در دست داشت و آن را می بوسید بیدار شد. گفتم: ای رسول خدا، این چه خاكی است؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه این - حسین (ع) - در سرزمین عراق كشته می شود. به جبرئیل گفتم: «خاك زمینی را كه در آن كشته می شود نشانم بده»؛ و این همان خاك است.

سپس گفت: این حدیث طبق موازین بخاری و مسلم صحیح است ولی آن دو نقلش نكرده اند. [2] .

طبرانی از مطلب بن عبدالله بن حنطب از ام سلمه نقل می كند كه گفت: «روزی رسول خدا (ص) در اتاق من نشسته بود؛ و فرمود: هیچ كس بر من وارد نشود. من منتظر ماندم. آن گاه حسین (ع) وارد شد و من شنیدم كه صدای هق هق گریه رسول خدا بلند است. نگاه كردم و دیدم كه حسین (ع) در دامن اوست و پیامبر (ص) به صورتش دست می كشد و می گرید. گفتم: به خدا سوگند، هنگامی كه داخل شد نفهمیدم. فرمود: جبرئیل با ما در اتاق بود. پرسید: آیا او را دوست می داری؟ گفتم: از دنیا آری؟ گفت: امت تو او را در زمینی به نام كربلا خواهند كشت. آن گاه جبرئیل مقداری از تربتش را برداشت و به رسول خدا (ص) نشان داد. چون حسین (ع) را در هنگام كشتن محاصره كردند، پرسید: نام این زمین چیست؟ گفتند: كربلا. فرمود: خدا و رسول او راست گفتند. زمین اندوه و گرفتاری». [3] .


همو از صالح بن أرید از ام سلمه نقل می كند كه گفت: «رسول خدا (ص) به من فرمود: بر در خانه بنشین و كسی بر من وارد نشود. من بر در خانه ایستادم كه دیدم حسین (ع) آمد. رفتم كه او را بگیرم، اما كودك از من پیشی گرفت و بر جدش وارد شد. گفتم: ای پیامبر خدا، خدا مرا فدایت گرداند، فرمودی كه هیچ كس بر شما وارد نشود ولی پسرت آمد. من رفتم كه او را بگیرم اما او از من پیشی گرفت. چون این كار به درازا كشید از در نگاه كردم و دیدم كه در دستانت چیزی را زیر و رو می كنی و اشكتان جاری است و كودك روی شكمتان است. فرمود: آری، جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد كه امتم او را می كشند. از خاكی هم كه روی آن كشته می شود برایم آورد و همین است كه در دستانم زیر و رو می كنم» [4] .

یادآوری

1. ام سلمه تنها كسی نیست كه اخبار مربوط به آوردن تربت حسین (ع) به وسیله ی جبرئیل برای جدش رسول خدا (ص) را نقل كرده است. بلكه دیگرانی همانند عایشه و زینب دختر جحش نیز روایاتی را درباره ی این موضوع مهم نقل كردند [5] كه اینك مجال ذكر آنها نیست.

2. او تنها كسی نبود كه تربت حسین (ع) را پیش از شهادتش دید. بلكه اشخاص دیگری نیز بودند كه آن را دیدند و در رأس آنها امام امیرمؤمنان (ع) بود. نام برخی از این اشخاص به این شرح است:

الف) امام امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع)

طبرانی از عبدالله بن نجی از پدرش نقل می كند كه او با علی (ع) سفر كرد. چون در مقابل نینوا قرار گرفت، فرمود: شكیبا باش ابا عبدالله! شكیبا باش در كنار نهر فرات! گفتم: این چه سخنی است؟ فرمود: روزی بر رسول خدا (ص) وارد شدم در حالی كه اشك از چشمانش سرازیر بود. گفتم: ای رسول خدا (ص) آیا كسی شما را به خشم آورده است؟ چرا چشمان شما را اشكبار می بینم؟ فرمود: جبرئیل از نزدم برخاست و به من خبر داد


كه امتم فرزندم، حسین را می كشند. سپس به من گفت: آیا می خواهی كه از خاكش به شما نشان دهم؟ گفتم: بلی. پس دست دراز كرد و كفی برداشت كه پس از دیدن آن، از ریختن اشك چشمم نمی توانم جلوگیری كنم. [6] .

ب) ابوبكر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر

طبرانی از عایشه نقل می كند كه گفت: حسین بن علی (ع) بر رسول خدا (ص) وارد شد، در حالی كه بر آن حضرت وحی می شد. رسول خدا (ص) رو به زمین خوابیده بود و حسین (ع) بر پشت آن حضرت نشست و بازی می كرد. جبرئیل، گفت: ای محمد! آیا دوستش می داری؟ گفت: ای جبرئیل! چرا نباید فرزندم را دوست بدارم؟ گفت: امت تو، پس از تو او را خواهند كشت. آن گاه جبرئیل دست دراز كرد و خاكی سفید آورد و گفت: ای محمد! پسرت در این سرزمین كشته می شود و نامش طف است. چون جبرئیل از نزد رسول خدا (ص) رفت، حضرت بیرون آمد، در حالی كه خاك در دستش بود گریه می كرد. آن گاه فرمود: ای عایشه! جبرئیل به من خبر داد پسرم حسین در زمین طف كشته می شود، و امتم پس از من مورد امتحان قرار خواهد گرفت.

آن گاه نزد اصحابش رفت كه علی، ابوبكر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر (رض) در میان آنها بودند، و آن حضرت می گریست. گفتند: ای رسول خدا! گریه شما برای چیست؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه پسرم حسین (ع) پس از من در زمین طف كشته می شود، این خاك را برایم آورد و به من خبر داد كه آرامگاهش در آنجاست». [7] .


[1] المعجم الكبير، ج 3، ص 116، ح 2821؛ ر. ك: كنز العمال، ج 13، ص 37667، 657.

[2] المستدرك علي الصحيحين، ج 4، ص 398، به نقل از آن، احقاق الحق، ج 11، ص 339؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 289؛ ذخائر العقبي، ص 157.

[3] المعجم الكبير، ج 3، ص 115، ح 2819.

[4] المعجم الكبير، ج 3، ص 115، ح 2820.

[5] همان، ص 113، ح 2815؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 192، 189، 188.

[6] المعجم الكبير، ج 3، ص 111، ح 2811؛ نيز ر. ك: مسند احمد، ج 1، ص 85؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 187 و گويد: «رجال آن ثقه اند و تنها نجي اين را نقل نكرده است»؛ تهذيب الكمال، ج 6، ص 407، سير اعلام النبلاء ج 3، ص 288، مقتل خوارزمي، ج 1، ص 170.

[7] المعجم الكبير، ج 3، ص 113، ح 2814.